اختلال اضطراب جدایی یکی از اختلال شایع دوران کودکی است که ممکن است در برهه های زمانی مانند زمان جدایی کودک از والد یا مراقب و شروع سن مدرسه خود را بیشتر نشان دهد.
کودکان با نوعی «گوش به زنگی» متولد میشوند. این یک حالت روانی کمککننده برای حفظ زندگی آنهاست. در محیطی سالم و طبیعی، بهتدریج ناایمنی کودک بهوسیلهی موضوع دلبستگی و یک رابطه ایمن متعادل میشود و کاربردهای خاص خود را پیدا می کند. مانند اضطراب و گوش به زنگی هنگام عبور از خیابان. اما گاهی به دلایلی مسئله گوش به زنگی نه تنها تعدیل نمی شود، بلکه قوت مییابد. انواع اختلالهای اضطرابی و مسائل رفتاری هیجانی نشاندهنده این مسئله است.
در هشتماهگی ترس از غریبهها باعث میشود به آغوش دیگران نرویم و هنگامی که دستانی غریبه برای در آغوش گرفتن ما دراز می شود، خودمان را به آغوش والدینمان بچسبانیم. این تحول گام به گام پیش میرود تا جایی که جدایی از والدین برای ما به عنوان یک مسئله اضطرابی مطرح می شود.
مضطرب می شویم، جیغ میزنیم و گریه می کنیم. در این وضعیت والدین میتوانند دو واکنش نشان دهند که هر کدام پیامدهای خاص خود را دارد. ممکن است والدین ما را به زور از خودشان جدا کنند، که به ما این پیام را میدهد که گریههای ما و درواقع خودِ ما هیچ تاثیری بر دنیای اطرافمان نداریم و در نتیجه جملاتی مثل: «من می دونم که نمیشه!» در بزرگسالی تبدیل به شعار ما میشود. یا ممکن است ما را بیشتر به خود بچسبانند و ما این پیام را دریافت کنیم که وقتی بخواهیم میتوانیم بقیه را مجبور کنیم طوری باشند که ما میخواهیم و در آینده جملهی «کسی من را درک نمیکند.» شعارمان شود. بنابراین چه باید کرد؟
ضرورت ارتباط نزدیک کودک ومادر در خردسالی
در این دوران مادر بهتر است ارتباط نزدیکی با کودک برقرار کند.
اگر امکان گرفتن مرخصی برای مادران شاغل در این دوران وجود دارد این کار حتما صورت بگیرد. دو سال اول زندگی بیشترین نیاز کودک به مادر است.
این مساله در حفظ آرامش و جلوگیری از اضطراب بسیار با اهمیت است و نشان دهنده وابستگی کودک نیست. اضطراب جدایی معمولا از 6 ماهگی آغاز و تا یک سال و نیمگی به اوج خود میرسد . بعد از این سنین کمرنگ شده و نهایتا تا 3 سالگی رفع میشود. ما باید متوجه باشیم که کودک ما در چه سنی قرار دارد. اگر بین یک تا یک سالگی است دراوج وابستگی قرار دارد و ایرادی وجود ندارد.
والدین
اگر من یک مادر مضطرب باشم، در یکسال گذشته با پیام هایی مثل «ندو!»، «نکن!»، «نیفتی!»؛ به کودکم آموخته ام که دنیایِ بیرون بدون من وحشتناک و دلهرهآور است و من بهترین و عالیترین محافظ تو هستم. در واقع کودکم ناکام نشده است، زیرا ناکامی برای منِ مادر هم مسئله ای دردناک است و دوست دارم همیشه در منطقهی امنام زندگی کنم.
وقتی کودکم بزرگ میشود، دلم میخواهد استقلال را در او و رفتارهایش ببینم. دوست دارم از من ساعتها جدا باشد و خوش بگذراند. اما چطور کودکِ من می تواند مادر عالی و دوست داشتنیاش را رها کند، وقتی دور از او همه چیز خطرناک است؟
در واقع اضظراب جدایی امری طبیعی در رشد کودکِ من است. اما حدود یک سال پیش با تربیت محیطی پایههای آن دچار اختلال میشود. در نتیجه کودک تصمیم میگیرد به مادرش بچسبد و کشف دنیای بعد از مادر را به مابقی کودکان بسپارد. شاید سالها طول بکشد تا این بند ناف بریده شود. در نقطهی مقابل، والدینی هستند که از بدو تولد کودک را به سمت اکتشاف هل میدهند. از او می خواهند بجنگد تا برندهشود. این والدین معتقدند که اصطلاحا نباید لیلی به لالای بچهها گذاشت و اگر نه تا آخر عمر اسیر آنها میشوبم.
چنین کودکانی را میتوانیم این روزها دورو بر خود ببینیم که مانند آدمهای آهنی هر روز سرکار میروند و فقط به خاطر دردهای عضلانی گاهی به پزشک مراجعه می کنند و معتقدند این کار کردن است که آدمی را میسازد. این کودکان در سن اضطراب جدایی به دلیل اینکه ظرف امنیتشان پُر نشده به والدین خود میچسبند و گریه میکنند. والدین که از این وضعیت دچار آشفتگی و عصبانیت شدهاند، کودک را به سمت جدایی هل میدهند و با این کار اوضاع رابطه بهم میریزند. اینجا نقطهی آغاز مراجعهی آنها به روانشناس با پرسش کلیدی «فرزند من خیلی مستقله، پس چرا حالا از من جدا نمیشه؟» است.
رشد کودکان
کودکان از هنگام تولد ظرفهایی دارند که آنها را زیر بارشهای هیجانی والدین میگیرند تا پر شود. برای مثال: «من فرد باارزشی هستم.» چگونه پر می شود؟ دقت کنید زمانیکه کودکی دیگر اسباب بازی فرزند من را میگیرد و او شروع به گریه میکند؛ چه عکسالعملی نشان میدهید؟ گاهی با جملاتی مثل «اشکالی نداره!»، «گریه نداره!»، «تو از اینا صدتا داری، یکیش مال این!»، «آدم نباید خودخواه باشه!»، «کی تو این خانواده انقدر خودخواهه که توهستی!؟»؛ سعی داریم او را آرام کنیم. بله ظرف کودک با همین جملات پر میشود و وقتی به سن تحولی اضطراب برسد ظرفش پر شده از اینکه «تو برای بقیه مهم نیستی.»، «بقیه حتما رهایت میکنند و برنمیگردند، چون تو خودخواهی و آدمهای خودخواه دوستداشتنی نیستند. پس انقدر گریه کن و به دیگران بچسب که نتوانند رهایت کنند.». به همین راحتی!
چه باید کرد؟
باید بگویم شما متخصص کودکتان هستید، و شمایید که باید راه حل را پیدا کنید. اما این راهحل جز با صحبت کردن با کودک و ارج نهادن به او پیدا نمیشود. باید درباره ذهن کودکتان کنجکاو باشید. باید دستانش را بگیرید و با هم جلو بروید. برای مثال در همان موقعیت اسباب بازی که پیش از این ذکر شد، او را بغل کنید و بگویید: «به نظرم خیلی ناراحتی که عروسکت را گرفته و پس نمیدهد. حتما خیلی اذیتکننده است که بخاطرش اینهمه گریه میکنی». نوازشش کنید و اجازه دهید در غم از دست دادن عروسکش چند دقیقهای سوگوار باشد. سپس با هم به نتیجه برسید که چه میتواند بکند: «بریم با هم باهاش حرف بزنیم؟ میخواهی با مادرش صحبت کنیم؟» و . …
نشانه های اضطراب جدایی کودک
راهکارهای ارتباطی با اضطراب کودک
از مهمترین دلایلی که کودکان با معضل اضطراب جدایی مواجه میشوند، میزان وابستگی کودک به مادر است. اگر میزان وابستگی زیاد باشد، باید آن را در همان سالهای اول کنترل کرد. توصیه اول جدا کردن محل خواب کودک در حدود دوسالگی است. در فرهنگ ما به اشتباه خانوادهها ترجیح میدهند بچه کنار خودشان بخوابد.
در صورتی که کودک به مادر وابستگی زیاد داشته باشد در چنین مواقعی پدر باید مداخله کند. بهطور مثال بچهها را بیرون ببرد، در خانه وقت بیشتری را با آنها بگذراند، یعنی هر فعالیت مثبتی که بتوان میزان وابستگی بچهها را متعادل کرد. کودکی که زمینههای اضطراب جدایی از مادر را دارد به احتمال زیاد در آینده هم با مسائل بیشتری درگیر میشود. ممکن است انواع و اقسام اختلالات اضطرابی را تجربه کند. فوبیا، ترس از تاریکی، ترس از بلندی، ترس از خون، ترس از حیوانات یا دچار اختلالات دیگری مثل وسواس شود.
البته راهکارهایی برای راحتی مادر وجود دارد زیرا به هر حال چسبیدن زیاد کودک به مادر باعث آزار او میشود. البته این مشکل در کودک طبیعی است و او در حال گذران اضطراب جدایی این دوران است. بطور مثال استفاده از عروسک و اسباب بازی که کودک آن را دوست دارد و بازی مادر و کودک با این اسباب بازی بسیار کمک کننده است. برای کودک عروسکی که مادر به همراه او با آن بازی کرده است جایگزین عدم حضور موقتی او میشود و به او آرامش میدهد و زمانیکه او قصد انجام کاری را دارد بهتر است با کودک و اسباب بازی مورد علاقه بازی کرده و سپس به آرامی کودک و اسباب بازی را رها کند.
قرار دادن کودک در محیطی که قادر به دیدن مادر باشد به دلیل عدم شناخت و حافظه تکمیل نیافته کودک ضرورت دارد. این احساس که کودک بپذیرد نبود موقتی مادر دلیل برای نبود همیشگی او نیست در وجود او هنوز شکل نگرفته است. این مسأله همان پایداری شی است که پیاژه آن را بیان کرده است.
اگر مادر قصد بیرون رفتن از منزل را دارد بهتر است در مقابل دید کودک این کار را بکند. اقدامی که معمولا شاهد عکس آن هستیم. زمانیکه در مقابل چشم او اینکار را میکنیم به او میفهمانیم که مادر ممکن است زمانی نباشد.
اگر شما غیر این رفتار کنید ترس را در او تشدید میکنید.ترک غیر ناگهانی کودک به او بر اساس تجربه میفهماند که در رفتن مادر برگشتی هم هست ولی زمانیکه در مقابل چشم او منزل را ترک نکنید او به یکباره دچار وحشت میشود.
قرار دادن کودک در کنار فردی که در این موارد جایگزین مادر شود بسیار راهگشا است. این فرد باید کسی باشد که کودک با او رابطه عاطفی خوبی دارد.
اقدامات برای درمان اضطراب جدایی
برای مدیریت شرایط فرزندتان در خانه نیازمند آن هستید که مهارت هایی را یاد بگیرید:
در صورتی که بتوانید حالات او را درک کنید، رفتارهای آزار دهنده ی او را نیز بهتر درک خواهید کرد.
مراقب باشید تا در طی گوش دادن از توصیه و نصیحت استفاده نکنید. فقط و فقط به احساسات او گوش فرا دهید تا آرام تر شود.
کودک دارای اضطراب جدایی در حال همانند سازی با والد خود است. بنابراین در صورتی که شما را در مدیریت اضطرابتان ناتوان ببیند، با شما مدل سازی خواهد کرد و چیزی جز اضطراب بروز نخواهد داد.
به خاطر داشته باشید که کودک تان در مقایسه با کودکان مشابه، دچار اضطراب است. بنابراین با احساس او به اندازه ی کافی همدلی کنید و سپس، محدودیت لازم را قرار دهید. به عنوان مثال بگویید” من می دونم که جدا خوابیدن برایت سخته و دلت برای مامان تنگ میشه اما الان بهت شب بخیر می گم و فردا بیدارت می کنم تا با هم یه صبحانه خوشمزه بخوریم”.
این تمرین می تواند شامل شمردن تا ده و یا آرام سازی بدن از طریق تجسم یک صحنه ی زیبا باشد.
به کودک تان یاد دهید که می تواند با استفاده از این روش ها اضطرابش را کمتر کند و علایم بدنی اش مثل تپش قلب و لرزش دست را بهتر مدیریت کند.
اضطراب جدایی از والدین در مدرسه
گریه، پا کوبیدن به زمین، چسبیدن به مادر و پدر و جیغ و فریادهای خستگیناپذیر؛ صحنهای آشنا مقابل ورودی مدارس در روز اول مهر است. کودک نیز نمیخواهد شما او را در این محیط غریب و ناآشنا تنها بگذارید و آخرین تلاشهایش را برای حفظ آغوش گرم همیشگی شما انجام میدهد. اما روشن است که این یک مرحله ضروری برای رشد کودکتان است و گریزی از آن نیست. هرچند ممکن است لحظات اضطرابآور و سختی را برای شما و کودکتان رقم بزند. هفتههای ابتدایی شروع مدرسه یا مهد کودک اهمیت بسیار زیادی در تداوم حضور کودک در این فضا دارد.
اضطراب کودکان در دوران مدرسه از عوامل بسیاری نشأت میگیرد که یکی از این عوامل ریشه در نحوه برخورد والدین در دوران کودکی و پیش از دبستان دارد.
والدین سخت گیر، مضطرب، افسرده و مشکل دار اغلب کودکانی را پرورش میدهند که شخصیت وسواسی و مضطرب دارند و قطعا در آینده تمامی این اختلالات رفتاری را وارد زندگی اجتماعی و زناشوئی خود میکنند.
سوالی که معمولاً برای والدین پیش میآید این است که آیا اضطرابی که کودک هنگام جدایی و مدرسه رفتن تجربه میکند، صدمات عاطفی و روانی به دنبال خواهد داشت؟ پاسخ این است که «زندگی سرشار از چالش است و بچهها باید یاد بگیرند با این مسائل مواجه شوند.» اختلال اضطراب جدایی کودک از مادر یک چالش بزرگ است و بچهها باید یاد بگیرند با این اضطراب روبهرو شوند و آن را کنترل کنند. البته همدردی پدرومادر بسیار نقش موثری دارد. به فرزندتان بگویید که میدانم مدرسه رفتن برای تو دشوار است اما باید با آن مواجه شوی، بعد از مدتی این اضطرابها تمام میشود. به فرزندتان امید بدهید. حتی از تجربههای داشته یا نداشتهتان صحبت کنید تا بفهمند این علائم منحصر به آنها نیست.
بچهها به زمان بیشتری احتیاج دارند تا خودشان را با محیط اطراف تطبیق دهند. معمولاً در این کودکان اختلال اضطراب جدایی از مادر بیشتر دیده میشود و زمان بیشتری نیاز دارند (ممکن است حتی تا سه ماه و بیشتر هم طول بکشد) تا احساس امنیت دریافت کنند.
در دوران مدرسه مجموعه ای از ترسها برای کودک ایجاد میشود. اولین ترس، ترس از محیط مدرسه است. ترس از مدرسه به عناوین مختلف بروز میکند که یکی از آنها ترس از معلم است. البته این ترس در دوران مهد هم بوجود میآید. گاهی اوقات کودکان قادر به برقراری رابطه عاظفی با معلم خود نیستند و احساس میکنند از جانب معلم با آسیب مواجه خواهند شد و یا معلم آنها را دوست ندارد.
همین عامل باعث ایجاد حس اضطراب در آنها نسبت به محیط مدرسه میشود. این مسأله برمیگردد به اضطراب جدایی دوران کودکی پیش از مدرسه که اغلب درسنین 6 ماهگی به بعد آغاز میشود. اگر در این دوران والدین رفتار مناسبی با کودک داشته باشند این اضطراب به خوبی پشت سر گذاشته میشود ودر دوران مدرسه کمتر دچار اضطراب جدایی از والدین برای رفتن به مدرسه میشود.
اگر غیر این مساله اتفاق افتاده باشد و کودک در این دوران تحت تأثیر رفتار نادرستی از جانب والدین باشد و این اضطراب را از همان دوران به همراه داشته باشد، زمانیکه به مهد و مدرسه میرود،این اضطراب باز به سراغ او میآید. اضطراب برای همه کودکان یکسان نیست و برخی از آنها زود با این مسأله کنار میآیند و برخی دیگر خیر.این مساله کاملا به دوران کودکی فرد باز میگردد.
نشانه های اضطراب جدایی کودکان در مدرسه
کودکی که به اختلال اضطراب جدایی مبتلاست دچار انواع علائم اضطرابی میشود که به صورت تکرر ادرار، حالت تهوع، رنگ پریدگی، تپش قلب و… بروز پیدا میکند. مسئله مهم این است که در حدود 10 تا 15 دقیقه بعد از قرارگیری کودک در محیط، تمام علائم اضطرابی او از بین میرود. یعنی بیشتر کودکان دچار این علائم میشوند اما برای بعضی باقی میماند که نیاز به درمان دارد و در بعضی موارد هم از بین خواهد رفت. بیشتر بچهها طی 20 روز اول ورود به مدرسه یا مهدکودک این اضطراب جدایی را تجربه میکنند اما کودکانی که مستعد ابتلا به انواع اضطراب هستند، سلسله رفتارهایی باعث میشود این علائم در آنها تشدید یا تداوم پیدا کند. حتی بچههایی در مقطع اول ابتدایی هستند که سه تا چهار ماه بدون مشکل به مدرسه رفتند و سپس دچار مسئله شدند. درنتیجه بروز این علائم از فردی به فرد دیگر بسیار متفاوت است.
به عنوان والد و یا مربی کودک، آشنایی با موارد زیر ضروری است تا در صورت مشاهده ی آن ها، مراحل درمانی برای کودک مضطرب و خانواده اش سریعا آغاز شود.
نقش عوامل محیطی بر اضطراب کودکان از جدایی
خیلی مواقع ممکن است که در مدرسه اتفاقی نیفتاده باشد و بدون بروز هیچ مشکلی، اضطراب جدایی ایجاد شود اما مواردی هم مانند کودکان دیرجوش، کمرو و خجالتیاند که میزان جرئت ورزی و جسارت آنها کمتر از دیگر بچههاست. این کودکان ممکن است در مدرسه یا در سرویس مدرسه مورد آزار و اذیت قرار بگیرند. سپس، اضطراب منجر میشود از رفتن به مدرسه امتناع کنند. اگر مسئله این باشد به طور طبیعی نیاز به پیادهسازی روش درمانی مناسب دارند. باید روی مهارتهای ارتباطی و نحوه جرئت ورزی اجتماعی این کودکان کار شود تا کم رویی کاهش و جسارت افزایش پیدا کند. درصورتیکه این مهارتها در آنها تقویت شود، ترس از حضور در مدرسه کاهش پیدا میکند اما در خیلی از بچهها بدون هیچ محرک قبلی هم ممکن است اضطراب ایجاد شود.
اضطراب در سنین بالاتر
در مقاطع بالاتر تحصیلی هم شاهد چنین مواردی هستیم. بهویژه در مدارسی که فشار درس روی بچهها بیشتر است. استرس ناشی از مدرسه و برخورد معلمها میتواند باعث افزایش اضطراب در این دسته از کودکان یا نوجوانان شود. مثلاً فردی که دوره ابتدایی را پشت سر گذاشته و هیچ علائم اضطرابی نداشته ممکن است در شروع مقطع دبیرستان این علائم در او ایجاد شود. بیشتر این موارد مربوط به اضطراب جدایی از مادر نیست و ناشی از عوامل استرسزا درون مدرسه است. در کودکانی که زمینههای اضطرابی دارند برخوردهای قهرآمیز، خشونتبار و تحکمآمیز معلمها نقش مهمی در تشدید استرس دارد. پس امتناع از رفتن به مدرسه به دو دسته تقسیم میشود: اول کودکانی که اضطراب جدایی از مادر دارند؛ دوم کودکانی که ترس از مدرسه رفتن دارند.
روش های درمان
اضطراب جدایی برای کودک به این معنی است که افراد ناپدید میشوند، هرگز من را پیدا نمی کنند و من رها شده ام! کودک شما این ترس را هر روز و هر ساعت در کلاس تجربه میکند. درمان این اختلال نیازمند انجام مداخلات روانشناختی، روانپزشکی، مداخلات خانوادگی و مدرسه ای می باشد.
بنابراین کار کردن صرف با کودک و یا استفاده ی صرف از دارو نمی تواند کافی باشد و درمان گروهی و سیستمی مورد نظر است.
آنچه در ادامه میآید، راهکارهایی عملیاتی برای غلبه بر اضطراب جدایی کودکتان در روز اول مهدکودک یا مدرسه است.
آنچه پیش از شروع مدرسه میتوانید انجام دهید.
پیش از فرا رسیدن روز اول مدرسه کودکتان را آمادهکنید. اینکار میتواند بهطور چشمگیری اضطرابی که کودک هنگام ترک شما احساس میکند را کاهش دهد. راهکارهایی که میتوانند به شما کمک کنند عبارت است از:
آنچه روز اول مدرسه میتوانید انجام دهید.
صحبتی با والدین
کودکان هنگام تجربهی ترس نیمکره چپ مغزشان در حال فعالیت است، پس آوردن دلیل و منطق هیج کمکی به شما نمیکند. زیرا او با زبان هیجان صحبت میکند و شما با نیمکره راستتان! باید این طوفان هیجانی را بپذیرید و چند هفته تلاش کنید تا این طوفان را با گفتن جملاتی مانند: «به نظرم خیلی ترسیدهای!»، یا «بهنظر میآید عصبانی هستی که من میروم!» مدیریت کرده و با کودک همراهی کنید. بهعبارت سادهتر، تلاش کنید همقد و همزبان فرزندتان شوید.
به تعویق افتادن درمان می تواند منجر به ایجاد مشکلاتی در بخش های دیگر زندگی کودک مانند ارتباط با همسالان نیز شود. همچنین اضطراب جدایی درمان نشده احتمال رنج و افسردگی را در کودکان بیشتر میکند. اگر کودک احساس کند راهی برای کاهش اضطراب وجود ندارد، ممکن است افکار آسیب به خود نیز داشته باشد.
اگر به عنوان مربی، معلم و یا مشاور مدرسه با کودکی سر و کار دارید که از اضطراب جدایی رنج می برد لازم است تا در کنار درمان های فردی، گروه درمانی، مشاوره ی تحصیلی و گفت و گوی موثر با والدین کودک را نیز پیش ببرید.
همچنین لازم است تا مسئولین و معلمان را در جریان شرایط شناختی، احساسی و ادراکی کودک قرار دهید تا بتوانند وضعیت را بهتر مدیریت کنند و از روش های سنتی و غیر واقع بینانه دوری کنند.
در کودکان زیر شش سال والدین باید اقداماتی در جهت تقویت روحیه مستقل در کودک انجام و میزان وابستگی او را کاهش دهند.
در سنین قبل از مدرسه از ترساندن بچه ها، ایجاد رعب ووحشت از معلم، تشبیهاتی مثل «اگر بچه خوبی نباشی به معلمت می گویم که تو را در کلاس نگه دارد» خودداری کنید.
خاطرات، تجارب مثبت، شاد و جالب خود را با کودکان در میان بگذارید، از معلم ها با القاب خوب یاد کنید و پیش از آغاز مدرسه آنها را با مسئولان، معلمان و جو مدرسه آشنا کنید تا حس امنیت در آنها پدید آید.
برای کاهش ترس از مدرسه در کودکان باید سعی شود پدر خانواده در هر مقطع تحصیلی با مدرسه و مسائل مرتبط با درس فرزند درگیر باشد و با ایجاد روابط عاطفی پایدار کودکان را جهت ورود به مدرسه آماده کند و شیوه برخورد با مسائل و مشکلات عاطفی و آموزشی را به آنها بیاموزد.
اگر فرزندتان همچنان از مدرسه رفتن هراس دارد از تحقیر او بپرهیزید و دوست داشتن او را مشروط به مدرسه رفتن نکنید یعنی به او نگویید «اگر به مدرسه بروی دوستت دارم، اما اگر درس نخوانی و غیبت کنی دیگر مادرت نیستم»
ازجمله رفتارهای مخرب دیگر این است که با او در مورد مشکلات مدرسه نرفتن یا به دست نیاوردن شغل مناسب در صورت مدرسه نرفتن، صحبت کنید.
در روزهای ابتدایی سال تحصیلی حتما یکی از والدین هنگام برگشت به خانه در منزل حضور داشته باشد تا کودک شما از احساس خود و اتفاقاتی که در مدرسه برای او رخ داده است برای یکی از والدین حرف بزند.
ساعتها صحبت و کاردرمانی با مادرانِ کودکان مضطرب، این موضوع را روشن کردهاست که گاهی والدین از دیدن هیجانات و ترسهای زیاد کودکانشان کلافه میشوند و وقتی در بین مادران دیگری هستند که این مشکل را ندارند، احساس میکنند مادر بدی هستند. این درد زمانی برای مادران دو چندان میشود که دیگران هم آنها را سرزنش کنند. همهی مادران گاهی این احساسات را تجربه میکنند و فقط مختص به شما نیست. فکر میکنید مادری کردن سختترین کار دنیاست؟ بله، ممکن است! اما شما از پساش بر میآیید، چون شما متخصص کودکتان هستید.
منابع:
1.سایت بیتوته
2.سایت بهشتیان
3.سایت پاستیشو
4.سایت تیزلاند
5.سایت لتستال کابوتیت
تهیه کننده مطلب : سرکار خانم طیبه زارعی معلم محترم پایه اول آموزشگاه
تایید کننده مطلب:جناب آقای صدیقی مدیریت محترم آموزشگاه