وقتي نوجوان بودم ، مادرم گفت كه ، بالاي زانوي پاي من بهتر از خواهرم است ، ولي زير زانوي پاي خواهرم از من بهتر است . برآشفته شدم كه وي مي توانست سرد ، بي وفا و قضاوتي باشد ، حتي اگر نظرياتش فرضاً منصفانه باشد. هرگز اين را فراموش نكردم .
بزرگسالان معمولاً ناآگاه از تاثير مخرب سخنان بي دقت شان هستند ، كه مي توانيد آسيبي غير قابل باور ايجاد كنند. حتي گاهي اظهار ناهنجار بيان شده بالودگي به شك به خود امكان ريشه گرفتن بدهد، و هم دختر و هم پسر به انتقاد حساس تر از اكثر بزرگسالان هستند. سخن سنجي و نقد دائم نه فقط شك به خود را در افكار القا مي كند بلكه در مورد سر خورده كردن والدين هم احساس گناه و خجالت مي كنند. اگر دختري نتواند خشنود باشد ، خود را نااميد قلمداد مي كند . در نهايت احساس بي مصرفي و طرد شدگي مي كند ، هر چند آن را احتمالاً پنهان مي كند.
در دختران ، اين حس خجالت مي تواند مسيرهاي خطرناكي بگيرد و باعث شود خود را از طريق كمال گرايي تحصيلي يا جستجوي بدني كامل – يا حتي در صورت حس در صورت حس كاملاً بي ارزشي احساس ضربه به خود كند- اثبات كنند.
والدين
معلمان
تهیه کننده مطلب : سرکار خانم بی بی زهرا خادم اله معلم محترم پایه اول آموزشگاه
تایید کننده مطلب: جناب آقای جواد صدیقی مدیریت محترم آموزشگاه